زندگینامه امیرهوشنگ ابتهاج

زندگینامه امیرهوشنگ ابتهاج

امیر هوشنگ ابتهاج، متخلص به سایه، شاعر نام آشنای ایرانی که بدون شک اغلب ما شعر «ارغوان» او را خوانده و یا با صدای دلنشینش شنیده‌ایم. امروز به پاس زحمات استاد ابتهاج، به زندگینامه او در مجله اینترنتی خرید ناب خواهیم پراخت.

امیر هوشنگ ابتهاج

امیر هوشنگ ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس رشت و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود.

پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود. پدربزرگش مسئول گمرک بود و در زمان تسلط جنگلی‌ها بر جنگل توسط یکی از آنها، یا به روایتی توسط یکی از کشاورزانش، کشته‌شد.

برادران ابتهاج یعنی غلامحسین ابتهاج، ابوالحسن ابتهاج و احمدعلی ابتهاج، عموهای امیرهوشنگ هستند.

دوران جوانی هوشنگ ابتهاج
دوران جوانی هوشنگ ابتهاج

هوشنگ ابتهاج دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه‌ها منتشر کرد.

سایه شدن ابتهاج

هوشنگ ابتهاج در استدلال تخلص خود یعنی سایه می‌گوید:

حروف و کلمات برای من رنگ دارند: ر خاکستری، گ نارنجی و ج سیاه است.‌ی کلمات برایم سرد و گرم‌اند: سایه کلمه‌ای سرد است، گلابی کلمه‌ای گرم. به‌گمان من در کلمه سایه یک مقدار آرامش و خجالتی‌بودن و فروتنی و بی‌آزار بودن هست؛ این‌ها برای من جالب بود و با طبیعت من می‌ساخت.

خود کلمه سایه از نظر حروف الفبا حروف نرم بدون‌ادعایی است. در آن نوعی افسوس است و ذات معنای این کلمه، نوعی افتادگی دارد در مقابلِ خشونت و حتی می‌شود گفت وقاحت.

عاشق شدن هوشنگ ابتهاج

ابتهاج در جوانی دلباخته دختری ارمنی به نام گالیا شد که در رشت ساکن بود و این عشق دوران جوانی دست‌مایه اشعار عاشقانه‌ ای شد که در آن ایام سرود. بعدها که ایران غرق خون‌ریزی و جنگ و بحران شد، ابتهاج شعری به نام (دیرست گالیا…) با اشاره به‌همان روابط عاشقانه‌اش در گیر و دار مسائل سیاسی سرود.

سایه پس از پایان جنگ در ایران، خطاب به این عشق سرود:

دیرست، گالیا!
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان!
دیگر ز من ترانه شوریدگی مخواه!
دیرست،گالیا! به ره افتاد کاروان.
عشق من و تو؟ … آه
این هم حکایتی است.
اما، درین زمانه که درمانده هر کسی
از بهر نان شب،
دیگر برای عشق و حکایت مجال نیست.
شاد و شکفته، در شب جشن تولدت
تو بیست شمع خواهی افروخت تابناک،
امشب هزار دختر همسال تو، ولی
خوابیده‌اند گرسنه و لخت، روی خاک….

شعرخوانی در حافظیه

همرانان گرامی مجله اینترنتی خرید ناب، بهتر است بدانید که یکی از نقاط عطف زندگی سایه، شعرخوانی او در حافظیه در سال ۱۳۴۶ در جشن هنر شیراز بود. در این جشن، مردم از شنیدن غزل‌های عاشقانه او چنان به وجد آمدند که باستانی پاریزی در کتاب «پاریز تا پاریس» با شگفتی از آن یاد کرده و نوشته است: «تاکنون ندیده بودم که مردم از شنیدن اشعار شعر نو تا به این حد به شور و هیجان آمده باشند.»

خانه ابتهاج: ارغوان

او زمانی مدیر کارخانه سیمان در تهران بود و اینک منزل مسکونی‌اش در خیابان فردوسی تهران که از منازل شرکت سیمان آن زمان و مربوط به دوره دوم پهلوی است به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده‌ و از آثار ملی با نام «ارغوان» بشمار می‌رود. این نام‌گذاری که در سال ۱۳۸۷ صورت گرفت به دلیل وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که ابتهاج شعر معروفش به نام شعر ارغوان را برای آن درخت سروده است. (ارغوان شاخه‌ی هم‌خون جدامانده‌ی من! آسمان تو چه رنگست امروز…)

خانه ابتهاج ارغوان
خانه ابتهاج ارغوان

استعفا از رادیو ملی و اخراج از کانون نویسندگان

پس از واقعه میدان ژاله در ۱۷ شهریور ۵۷، سایه در اعتراض به کشتار در آن میدان، به‌همراه زنده‌یاد محمدرضا شجریان و حسین علیزاده از رادیو ملی استعفا کرد. ابتهاج نیز مانند بسیاری از شاعران و روشنفکران جامعه با جریان انقلاب همراه بود. بااین‌حال در سال ۵۸، او و چند تن دیگر از شاعران چپگرا به اتهام عضویت در حزب توده از کانون نویسندگان اخراج شدند. گرچه سایه همیشه در مصاحبه‌‌ها و خاطراتش عضویت رسمی در این حزب را رد می‌کرد، همواره خود را علاقه‌مند و وفادار به مکتب سوسیالیسم می‌دانست. به‌دلیل همین گرایش‌ها، سایه مدت کوتاهی را نیز در زندان گذراند، اما با وساطت شهریار که دوستی قدیمی با او داشت و از شاعران معتمد و نزدیک به حاکمیت بود، آزاد شد.

مهاجرت سایه به آلمان

سایه درباره مهاجرت به آلمان می‌گفت: «رفتن من به آلمان اجبار نبود، اول یکی از بچه‌هایم رفت آلمان، بعد زنم رفت که بچه ام تنها نباشد، بعد بچه‌های دیگر رفتند، یک مدتی هم من ممنوع الخروج بودم، بالاخره من هم سال ۶۴ رفتم. مهاجرت نکردم و گاهی تهران هستم.»

او درباره زندگی‌اش در این کشور می‌گفت: «در طول روز دو سه ساعت بیشتر نمی‌خوابم، صبح خیلی زود بیدار می‌شوم، چایی درست می‌کنم و با کمی نان خشک صبحانه می‌خورم. روز‌ها می‌نشینم تلویزیون تماشا می‌کنم و می‌بینم دنیا روز به روز دیوانه‌تر می‌شود، بعد ناهار می‌خورم و دوباره دیوانگی دنیا را تماشا می‌کنم که بدانم آخر این دیوانگی دنیا به کجا خواهد کشید. بعد شب هم کمی می‌روم و می‌خوابم، ویروس شعر گفتن هم همیشه هست و هرازگاهی چیز‌هایی می‌نویسم.»

آثار هوشنگ ابتهاج

از مهم‌ترین آثار هوشنگ ابتهاج تصحیح او از غزل‌های حافظ است که با عنوان «حافظ به سعی سایه» نخستین بار در ۱۳۷۲ شمسی توسط نشر کارنامه به‌چاپ رسید و بار دیگر با تجدیدنظر و تصحیحات تازه منتشر شد. سایه سال‌های زیادی را صرف پژوهش و حافظ‌شناسی کرده که این کتاب حاصل تمام آن زحمت‌هاست که سایه در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده‌است.

در تاریخ ۱۰ مهر ۱۳۹۵ شمسی بیست و سومین جایزهٔ ادبی و تاریخی محمود افشار یزدی در باغ موقوفات افشار به انتخاب اعضای هیئت گزینش جایزهٔ این بنیاد به هوشنگ ابتهاج اهداشد.

در تاریخ پنجشنبه ۱۲ مهر ۱۳۹۷شمسی در مراسم پایانی ششمین «جشنواره بین‌المللی هنر برای صلح»، نشان عالی «هنر برای صلح» به هوشنگ ابتهاج و ۳ هنرمند دیگر اهداءشد.

  • نخستین نغمه‌ها، ۱۳۲۵
  • سراب، ۱۳۳۰
  • سیاه مشق، فروردین ۱۳۳۲
  • شبگیر، مرداد ۱۳۳۲
  • زمین، دی ۱۳۳۴
  • چند برگ از یلدا، آبان ۱۳۴۴
  • یادنامه، مهر ۱۳۴۸ (ترجمه شعر تومانیان شاعر ارمنی، با همکاری نادرپور، گالوست خاننتس و روبن)
  • تا صبح شب یلدا، مهر ۱۳۶۰
  • یادگار خون سرو، بهمن ۱۳۶۰
  • حافظ به سعی سایه (دیوان حافظ با تصحیح ابتهاج)
  • تاسیان مهر ۱۳۸۵ (اشعار ابتهاج در قالب نو)
  • بانگ نی

ابتهاج در میان همه مجموعه اشعارش، دفترهای «سیاه مشق» و «تاسیان» را با تجدیدنظر در محتوا، به چاپ‌های بعدی سپرد که در واقع مجموعه و چکیده همه شعرهایش است. دفتر شعر «بانگ نی» نیز در پاییز ۱۳۹۵ بدون آگاهی او منتشر شد.

سال‌های پایانی و درگذشت

ابتهاج سال‌های پایانی را به پژوهش و مطالعه، تصحیح برخی آثار و مصاحبه و جمع‌آوری خاطرات پرداخت و در نهایت در ۱۹ مرداد سال ۱۴۰۱ از دنیا رفت. پیکرش را به رشت منتقل کردند و در باغ محتشم این شهر به خاک سپردند.

از اینکه با ما در مجله اینترنتی خرید ناب همراه بودید بسیار سپاسگزاریم.

5/5 - (2 امتیاز)